کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها در برگشت کاروان کربلا

شاعر : سید حجت بحرالعلومی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

نـشـستـه بود ببـیـند مگـر جـوانان را            و داشت زیـر نظـر پهـنـۀ بیـابـان را

سپاه زینب کبری که می‌رسید از دور            بـلـنـد شـد بـتـکـانـد غـبـار دامـان را


بشیـر بود که قـبـل از همه جـلـو آمد            بـشیـر بود که آورده بود طـوفـان را

رسیده بود که با یک خـبـر بلـرزانـد            دل گـرفـتـۀ ایـن مــادر پـریـشـان را

خبر چه بود که اُمِّ الـبنـین ز پـا افـتاد            چرا دریـد به یکـباره او گریـبان را؟

حسین گفت و زمین خورد و روی سر میزد            به آه و گریه درآورد هر مسلمان را

رسید زینب و از چشمهای یوسف گفت            رسید زینب و سوزاند قلب کنعان را

رسید و گفت که بر روی نیزه می‌بردند            سـر بــریــدۀ آن آفــتــاب تــابــان را

نشست از علم و مشک ودست سقا گفت            شنید حضرت اُم البنین که جریان را

رسید نوبت سوغات کـربلای حسین            بلـنـد شد که بـبـیـند مـتـاع پنـهـان را

زمان گذشت و کمی بعد مادری تنها            کـشیده بود به چـشم مدیـنه بـاران را

دوباره بـاز رباب و سکـیـنه و زینب            نشانده بود کـنارش زنان حـیـران را

غروب مادر عباس روضه خوان میشد            که تا مـرور کند کودکان عطشان را

غروب روضه به گودال می‌رسید آخر            به خاک و خون که کشیدند شاه عریان را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی معرفی شدن موضوع از جانب علما حذف شد

خلاصه اینکه سپر را گرفت از زینب            چه بوسه‌ها به سپر زد چنان که قرآن را

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد؛ موضوع به قبرستان بقیع رفتن و چهار صورت قبر کشیدن و ... در کتب دسته اول تاریخی نیامده است و از جهات مختلف مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش ... و عزداری میکند و برای سیدالشهدا عزاداری نمیکند و در ادامه این داستان؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف میشود که بعید است چنین چیزی صحیح باشد

به ضجه‌های غریبانه‌اش فلک می‌سوخت            چنان که روی زمین ریخت اشک مروان را

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها

شاعر : محمدسجادعادلی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

نام ادب و شما عجـیـن خـواهد بود            حالا که خدا خواست چنین خواهد بود
از لـطـف دعـای بـچـه‌هـای زهــرا            تا هست خدا، اُمِّ بنین خواهد بود…


*********************

لبخند ز لب های تو گـل چید؟! نچید            چشمان تو غیر غصه را دید؟! ندید
چـشـمـان ربـاب و سـوز آه زیـنـب            بر درد تو غـم گـذاشت تشدید شدید

*********************

آرامــش روح و تـن نــدارد مـــادر            ایـنـجـا غـم خـویـشـتن نـدارد مـادر
آه ای پــســران رفــتــۀ اُمِّ بــنــیــن            از بـعـد شــمـا وطـن نــدارد مــادر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مشکل در وزن مصرع اول تغییر داده و اصلاح شد

از لـطـف دعـای بچـه‌های فـاطـمـه            تا هست خدا، اُمِّ بنین خواهد بود…

زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها با حضرت عباس علیه السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : چهارپاره

به تیغی حیف گـیسویت گُسستند            دو بازویت دو بازویت گـسستـند

از آنجایی که من بـوسیـده بـودم            بمیـرم هر دو اَبـرویت گـسستـند


انـیـس گـریـه‌هـایـم را گـرفـتـنـد            تـوانِ دسـت و پـایـم را گرفـتـنـد

کمانی تر شدم از زینب افـسوس            سرِ پـیـری عـصایـم را گـرفـتند

بهـارم را چِـسـان پـایـیـز کـردند            دلـم را از غـمـت لبـریـز کـردند

سرت ای کاش رویِ نیزه می‌ماند            تو را از مـرکـبـی آویـز کـردنـد

غـمـت راهِ نـفـس بر سیـنه بسته            تَـرَک بـر چـهـرۀ آئـیـنـه بـسـتـه

زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من            ببـیـن عـبـاس دستـم پـیـنه بـسته

از آن سرو علی بنیاد و صد حیف            از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف

دو دستی که عـصای پیـریم بود            خداوندا زِ تَن اُفـتاد و صد حیف

: امتیاز

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بعد از تو دیگر هیچ کس اُمُّ البنین نیست            یعـنی زنی مانـند تو مـرد آفـرین نـیست

اُمُّ الادب، اُمُّ الــوفــا، اُمُّ الابــاالـفــضــل            غیر از تو وصف هیچ شخصی این چنین نیست


شـاگـرد درس صـبـر مــولا بـوده‌ای که            با این همه غم روی پیشانیت چین نیست

در گـریـه‌ات راهــی نـدارد داغ فـرزنـد            قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست

وقـتـی که اشک دشـمـنـانـت را درآورد            پس خطبه‌ای چون خطبه‌هایت آتشین نیست

مدح تو چون با مدح عباست گره خورد            دیگر گریز روضه‌هایت هم جز این نیست

شـور رجـزهـایـش نـمـی‌آمـد بـه آن کـه            در راه حفظ دین خود قطع الیمین نیست

آه! ای خوشا بر حال آن مردی که در جنگ            وقتی که دستش قطع شد بر روی زین نیست!

این چند برگ از متن قرآن است بر خاک؟            یا دست های اوست که در آستین نیست؟

: امتیاز
نقد و بررسی

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش ... و عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از موخین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

وقـتـی که اشک دشـمـنـانـت را درآورد            پس خطبه‌ای چون خطبه‌هایت آتشین نیست

زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شرمنده‌ام که سوخت میان شرر پرت            آتش گـرفـت باغ گـل لالـه در برت

شرمنده‌ام که مشک ابالفضل پاره شد            شرمنـدۀ ربـاب شد و کام اصغـرت


مهلت نداد عمود به قـولش وفـا کند            عـباس من که آب شد از آه آخـرت

زینب حلال کن پسرم را حـلال کن            قسمت نشد صدات کند چون برادرت

با دست خسته اش دو دست یلم گرفت            خـیلی شدم دوباره بدهکـار مـادرت

ای من فـدای نـالـۀ روی بـلـندی‌ات            شرمنده‌ام که رفت ز دستت برادرت

سُمِّ ستور قـسمت آن جـسم پـاک شد            بالای نیزه رفت سرش در برابرت

عباس رفت و آتش لشکـر بلـنـد شد            آتش گرفت چادر و دامان و معجرت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تیر به چشم حضرت عباس خوردن ؛ تغییر داده شد

دست شکسته خون ز دو چشمان خون گرفت            خـیلی شدم دوباره بدهکـار مـادرت

مناجات با امام زمان عج الله تعالی در وفات ام البنین

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

الا که دست خدایت در آستـین باشد            بـیا که مانده به در دیـدۀ زمین باشد

گـنـاه می‌کـنم اما به خود نـمی‌گـویم            شرار قهر تو شاید که در کمین باشد


خوشا به حال گدایی دست چشمانش            ز ابر خرمن چشم تو خوشه چین باشد

چه می‌شود که دم مرگ پا نهی به سرم            خودت بخواه که تقدیرم اینچنین باشد

کـنـار اشـک غـم فـاطـمـیـه‌ات بـاید            دوباره چشم تو با غصّه‌ای قرین باشد

بــگــو بـه آه دل دردآورت امـشـب            که روضه خوان غم اُمِّ بی‌بنین باشد

تو روضه خوان عمویی و روضه‌ات باید            برای مـادر عـبـاس دلـنـشین بـاشـد

: امتیاز

زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها قبل از وفات

شاعر : علی ذوالقدر نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

شد شـامـلـم دعـای سحرهای فاطمه            روشن شدم به نـور قمرهای فاطمه
تـاج سـرِ مـنـنـد گـهـرهای فـاطـمـه            اولاد من کـجـا و پسرهـای فـاطـمه


هستند هر چهار پـسر نـوکر حسین
شرمنـده‌ام نشد سپـر مجـتـبـی شوند            قسمت نبود زودتر از این فدا شوند
حـالا بناست راهـی دشت بـلا شوند            حتی اگر که تک تک شان سرجدا شوند
جای گلایه نیست، فدای سر حسین

عهدی است بین اُمِّ بنین و خدای خود            غیر از رضای دوست نخواهم برای خود
من دل نبسته‌ام به دل بچه‌های خود            اصلا حسین و زینب و کلثوم جای خود
عباس من فدای عـلی اصغر حسین

: امتیاز

زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها با حضرت عباس علیه السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دل من خسته ز غم هاست کجایی عباس           مادرت بی‌کس و تنهاست کجایی عباس
مثل هر روز در این خانه دوباره پسرم           روضۀ داغ تو بـرپـاست کجایی عباس


مثل هر روز منم فـاتحه خـوانت مـادر           دلم از داغ تو غـوغاست کجایی عباس
سائـلـت آمده تا خـرجـیِ سـالـش گـیـرد           نا امـیـد از هـمه دنـیاست کجایی عباس
کاش امروز سرم بر روی زانوی تو بود           مادرت بی‌کس و تنهاست کجایی عباس
من شنیدم که شده فرق تو هم مثل علی           چشمم از داغ تو دریاست کجایی عباس
من شنیدم روی تل زینب کـبری گـفـته           شـمـر بـالا سـر آقـاست کجـایی عـباس

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

مثل هر روز در این خانه دوباره پسرم           روضه شرم تو بـرپـاست کجایی عباس

مناجات با حضرت عباس در وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها

شاعر : حسین رضایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مثنوی

ای رودِ خـروشان به لبِ، بـاغ اقـاقی            ای ساحل طوفان زدگان،حضرت ساقی

ایـام عــزاداریِ مـادر شـده، بـرخـیـز            وقتِ غم و غمخواریِ مادر شده، برخیز


گـویـنـد هـمـه فـاطـمـیـان، آجرک الله            ای مـاهِ بـنـی هـاشـمـیـان، آجـرک الله

تـو ارشــدِ ابــنــاء و یــلِ اُمِّ بـنــیــنـی            امروز به حُزن و به غم و غصّه قرینی

شد باز قفس، گشت رها، همچو کبوتر            دیگر ز مدیـنه چو پـدر، پر زده مـادر

آن مادرِ دلخون، که برای تو غمین بود            بعدِ تو به چشمانِ تر و اشکِ جبین بود

بـا گـریـۀ او اهـل مـدیـنـه بـه تـلاطـم            می‌سوخت چو شمعی ز فراق تو و انجُم

می‌گفت حسین جان و به دل شعله زنان بود            او قـبـلـه گه جـمله بکـائـینِ زمـان بود

عمری زِغم و داغِ عظیمِ، جَبَلَ الصَّبر            می‌ساخت به گلزارِ بقیع، صورتی از قبر

آن صورتِ قبری که همیشه گِل و تَر بود            از اشکِ دو چشمانِ تَرَش، غرقِ اثر بود

دیـگـر به بَـرَش اُمّ بـنـیـن نـالـه نـدارد            در بینِ بـقـیـع، بـا قـدِ خَـم لالـه نـدارد

: امتیاز
نقد و بررسی

هرچند موضوع به قبرستان بقیع رفتن حضرت ام البنین و چهار صورت قبر کشیدن و عزاداری کردن ایشان برای فرزندانش در بعضی از کتب مقاتل ذکر شده است اما این گزارش تاریخی مورد نقد است از جمله اینکه ام البنینی که وصفش آنگونه در تاریخ آمده چرا فقط برای چهار فرزند خودش ... و عزداری می کند و برای سیدالشهدا عزاداری نمی کند و در ادامه این گزارش؛ دل رحمی و مروّت حاکم خونخوار و مستبد مدینه وصف می شود که احتمال دارد این گزارش تحریف عوامل بنی امیه برای تطهیر خود و جنایاتشان باشد؛ لذا بعضی از موخین و علما معتقد هستند بعید است چنین چیزی صحت داشته باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تنها نه که شیعه، به غمِ اُمّ بنین سوخت            دل سنگ ترین، مردِ عرب نیز، حزین سوخت

عمری زِغم و داغِ عظیمِ، جَبَلَ الصَّبر            می‌ساخت به گلزارِ بقیع، صورتی از قبر

مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها

شاعر : حسین رضایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : چهارپاره

ای سراپـا عشق و پاکی و صفا            اســوۀ دلـداری و صـبـر و وفـا
ای بـلـنـدای عـطـا را قــائــمــه            مــادر گـلـهـای بــاغ فــاطــمــه


بر علی سرخیل مردان همسری            مـرتـضی را یـاوری و دلـبـری
ای که در بیتِ علی بودی عزیز            از چه رو می‌خوانده‌ای خود را کنیز؟

دامنـت مـهـدِ عـلـمـدار حـسـیـن            مهـدِ شیـر بـیـشه، کـرّار حسین
چار فرزندت غـلامِ حـلقه گوش            شـاهـدانِ بـزمِ پـیـرِ می فـروش

آن فــدائــیــانِ دشـتِ کـــربـــلا            جـرعـه نـوشـانِ مـیِ قـالـو بـلا
جعفر و عثمان و عون، عباس تو            جـمـلـۀ گـلـهـای بــاغ یــاس تـو

یک به یک پرپر به نزد فاطمه            آن سه در میدان، یکی در علقمه
تو نبـودی تا بـبـیـنی، رزمشـان            در حمایت از ولایت، عزمشان

تـو نـبـودی در بـرِ عـبّـاسِ خود            تا گشایی عـقـده و احساسِ خود
آن زمانی که ز ظلم و جور کین            تیر باران شد، فتاد از روی زین

نه دگر دستی به تن ماند و نه پا            شه می‌آمد قـد کـمان از خیمه‌ها
یک طرف مولا به الغوث الامان            یک طرف زهرا به زاری و فغان

گـر نـبــودی کـربـلا اُمُّ الـبـنـیـن            سـربـلـندی ای غـریب بی‌بـنـیـن
چار فرزندت چه غوغا کرده‌اند            در دل هر شیعه جـا وا کرده‌اند

: امتیاز

مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

این روزها نگاه تو از خون دل تر است            گـویـا دلت حسیـنـیۀ اشک مـادر است

شال عـزا دوبـاره نـشسته به دوش تو            شالی که حیف، سوخته از آتش در است


گـلـبـرگ های گـونۀ شبـنـم گـرفـته‌ات            زخمی، شکسته، نیلی، چون یاس پرپر است

ای وارث تـمـامـی غـم‌هـای اهـل بیت            این روزها غریبی تو مثل حیدر است

چـون دیـده‌ام تو را و سـلامت نـداده‌ام            یا تو سلام کرده‌ای و گوش من کر است

مُردن میان روضه اگرچه سعادت است            در روضه‌های فاطمیه باز بهتر است

زیرا که اشک یک شبِ این فاطمیه‌ها            بـا گـریـۀ تـمـام مـحــرم بـرابـر اسـت

حـالا بیا و روضه بخـوان آتـشـم بزن            چشمم به نالۀ تو و یک وای مادر است

یا رب کجا رواست زنی را کتک زنند            وقتی که زن مقابل چشمان شوهر است

: امتیاز

زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

ای زُهْـرَةُ الـزَّهـرای عـالم! کَلِّمِینِی            بـنـت رسـول الله خـاتـم! کَـلِّـمِـیـنِـی
یک بار دیگر باز کن چشمان خود را            من حـیدرم - مظلـوم عـالم - کَلِّمِینِی


«هذا فِـراقٌ بِینیُ و بِینکْ » نخـوانی            دق می‌کـنم از فـرط مـاتـم، کَـلِّمِینِی
چشمان پُر اشک تو اشکم را در آورد            هـمـراه این بـاران نـم نـم کَـلِّـمِـینِی
خانه خـرابـم می‌کـنی با رفـتن خود            من هـستم و دنیـایی از غـم کَـلِّمِینِی
غیر از شفـایت حاجتی دیگر ندارم            ای مـظـهـر فـیـض دمـادم! کَـلِّمِینِی
غیر از تو زهرا جان کسی فکرعلی نیست            درد مـرا هـمـواره مـرهم! کَـلِّـمِینِی
ای چاره سازم!خواهشت بیچاره‌ام کرد            تـابـوت هم که شد فـراهم، کَـلِّـمِینِی
من چه دهم آخر جواب دخترت را؟            محض رضای زینبت هم کَلِّمِینِی
خورشید رویت کوثر من در کسوف است            از این کـبـودی مـجـسـم کَـلِّـمِـیـنِـی
ای سـرو من دارد غـم قـد کـمانـت            قـد مرا هـم می‌کـنـد خـم، کَـلِّـمِـینِی
امروز در مسجـد جـوابـم را ندادند            جـز تو کـسی را که نـدارم کَـلِّمِینِی
حـرفـی بزن شـایـد دلـم آرام گـیـرد            ای زُهْـرَهُ الزَّهرای عـالم! کَـلِّـمِینِی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خورشید رویت خانم من در کسوف است            از این کـبـودی مـجـسـم کَـلِّـمِـیـنِـی

زبانحال امیرالمومنین علیه السلام در فراق حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : ظهیر مومنی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

دستاس را چرخـاندم و بوی تو پیچـید            از بقـچـۀ نان عـطـرِ بازوی تو پیچـید

سـجــاده را وا کــردم و بـا ربّــنــایــم            یـا ربّـنـای لـحـنِ دلـجـوی تو پـیـچـیـد


در را به هم زد باز باد ویادم آورد            روزی که این در با لگد سوی تو پیچید

از بارِ شیـشه میـخِ در سر در نیاورد            تا لحـظه‌ای که سمتِ پهلوی تو پیچید

تو سوختی و دود در چشم علی رفت            تو سوختی وروی نیکوی تو پیچید

فیضِ قنوتِ جاریِ در کاسه‌ها ریخت            در کوچه تا دستِ دعـاگـوی تو پیچـید

دیوارها نزدیک بود و ضربه سنگـین            در زیرِ معجـر طاق ابروی تو پیچـید

در لابه لای لخته خون‌ها بی‌جهت نیست            دنـدانـه‌های شـانه در مـوی تو پیچـیـد

بـیـمـارِ چـنـدین روزۀ من این زمـانـه            با نـسخـه‌هـای درد داروی تو پـیچـیـد

یک گوشه دیدم فضه با خود حرف می‌زد            تو زنده ماندی! روی بانـوی تو پیچید

امروز دیدم سفره خالی بود و…رفتم            دستاس را چرخـاندم و بوی تو پیچـید

: امتیاز

زبانحال امیرالمومنین علیه السلام در فراق حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمد کیخسروی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مسمط

رفتی و روز و شبم یکسره غمبار شده            نیـستی خـانه به روی سـرم آوار شده
سـهـم دستان منـم مثـل تو دیـوار شده            پسرت فـاطمه تب کرده و بیـمار شده


نفـسم! همنفـست بی‌کس و بی‌یـار شده

موقع غسل تنت بود، سرم درد گرفت            تا نگاهم به پرت خورد پرم درد گرفت
بیـشتـر دیـدمت و بیـشترم درد گرفت            زیر تابوت تو زهرا کمرم درد گرفت

دم در خیره به من تیـزی مسمار شده

آب غسلت همه از چشم تر حـیدر بود            ورم بازویت از صورت تو بدترد بود
تازه بو بردم اگر پوشیه‌ات بر سر بود            ..روی پیشانی تو جای کـلون در بود

شصتم از وضع وخیم تو خبردار شده

با چنین وقت کمم کار تنت را چه کنم؟            خون جاری شده روی کفنت را چه کنم؟
رد سـیـلـی کـنـار دهـنـت را چه کنم؟            نیمه شب گریۀ سخت حسنت را چه کنم؟

رفــتـه‌ای و اســدالله گــرفــتــار شــده

به خـدا زنـدگـیم را به نظر چرخاندند            ریشه‌ام را که تو بودی به تبر چرخاندند
خبر مـرگ تو را اهل خبر چرخاندند            تا که دیدند علی را همه سر چرخاندند

بـی‌مـحـلی به عـلـی سنّـت بـازار شده

نیستی دخترمان زار و پریشان شده است            تو چه گفتی که فقط گرم حسین جان شده است
حرف از پیرهنی آمد و گریان شده است            صحبت از بوسۀ بر حنجر عریان شده است

کـربـلا وعـدۀ دیـدار من و یــار شـده

مـوقـع گـریـه بـرای بـدن بـی‌سـر شـد            بـدنی پـاک لگـد کـوب شد و پرپر شد
قطعه قطعه پسری محضر یک مادر شد            نـوبت نـیـزه زن ناشی خـیـره سر شد

نیـزه‌ای در وسط حنجـره‌اش کار شده

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محسن طالبی پور نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

یار غمخوار عشق، یار بیـدارعشق           مـادر هـسـتی و، شاه دربـارعـشـق

ای عـلمدار سپاه حـیدر           قوت قـلب و پناه حـیدر


یکّـه تکـیـه گـاه حـیـدر

فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه

****************************

نـور محض خـدا، عـصمت کـبـریا           دخـتـر مـصـطـفـی، مــادر انـبــیـاء

ای قرار بی‌قرار محشر           اول امـیـد و امـید آخـر

ای صفای حوض کوثر

فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه

****************************

صـد درود و سـلام بـر روان امــام           صـد درود بر هـمه لالـه‌هـای قـیـام

بر همه مردان انقـلابی           رهبر شـیـران انقـلابی

بــر زنــان انــقــلابــی

فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه

: امتیاز

ذکر زمزمه ای شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

ای خورشید شرف و بانـوی مِهر و وفـا           اُسـوۀ پـاکـی و صبـر مــادرِ خـون خـدا

بر اهل ارض و سما ذکرِ بر روی لـبی           خـم شـده بـوسه زده بر دستـانِ تو نـبـی


عصمت خدا فاطمه یا فاطمه           نـور کـبریا فاطمه یا فاطمه

روح مصطفی فاطمه یا فاطمه **** جـانِ مرتضی

جانِ مرتضی جانِ ما فدای تو (۳)

****************************

خطبه‌ات آیۀ حق، جلوه‌ات نـور هداست           چه سان مدح تو کنم،که مداح تو خداست

قـامـتـت خـم شده از، بـار غـم های ولـی           کُشته از کـینه شدی، در راه عشق عـلی

تو شـهـیـدۀ مکـتـب ولایـتی           تو صحیفۀ رحمت و هدایتی

بحر مغـفـرت، کوهی از عـنایتی **** بی نهـایـتی

جانِ مرتضی جانِ ما فدای تو (۳)

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

ای بانــوی بی‌همتا نـور بصـر طـاهـا            ای سـیّــدۀ عـالــم امّ الـنّـجَـبـا، زهــرا

مـادر نظـری بـنمـا، سوی بی‌ نوایانت            کعبـۀ حـقـیـقیِ مـا، آن تربـت پنهـانت


یا فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه (۲)

**********************

صــدّیقه و مـرضیّه انسیـــۀ حـورایی            هم کفو علی هستی هـم دختر طاهایی

ای عرش خداوندی، خاکِ قدمت مادر            من فدای درد و غم و، آن عُمرِ کَمَت مادر

یا فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه (۲)

*********************

ای مجلس ذکر تو عشق همه مشتـاقان            حُـبِّ تو و اولادت معنـای همـه قـرآن

من کجا و مدح تو، ای حقـیقـتِ ایمان            مـدّاحِ تـو می‌بـاشـد، ذات ایـزد مـنّـان

یا فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

فـاطمه بعد از پیمبر دائمأ سردرد داشت           دستمالی بر سرش می‌بست دیگر؛ درد داشت

غصۀ اسلام را می‌خـورد جای نان شب           انحراف دین برایش خیلی آخر درد داشت


شهر پیغمبر! چرا دخت پـیمبر را زدند؟           شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر درد داشت؟

خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت           خاک عالم بر دهانم ضربۀ در درد داشت

بوسه بر دست عـلی زد تا دلش آرام شد           دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت

صبح تا شب زخم برمیداشت، شب تا صبح درد           آه، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت

یک نفر از بچه‌ها هم سمت آغوشش نرفت           بچه‌ها هر وقت می‌دیدند مادر درد داشت

: امتیاز
نقد و بررسی

متاسفاته در بعضی از ابیات این شعر همچون « صبح تا شب زخم برمیداشت، شب تا صبح درد ***  آه، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت » اغراق گوئی شده است

مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بی‌تو هر جا می‌روم احساس غربت می‌کنم           راه بر جایی ندارد هر چه همّت می‌کنم
بی‌تو آرام و قـراری نیست در دنیای ما           دور مانده از خوشی با هر که صحبت می‌کنم


نامـۀ اعـمـال من حـال تو را بـد می‌کـند           جمعه‌ها بدجـور احساس خجالت می‌کنم
غیر تو هر کس رفیقم شد نزد چنگی به دل           بعد ازین تا زنـده‌ام با تو رفـاقت می‌کنم
روز و شب فکر همه هستم ولی فکر تو نه           حال هر کس جز تو را آقا رعایت می‌کنم
من که باری بر نمی‌دارم ز روی شانه‌ات           با چه رویی بر تو اظهار ارادت می‌کنم
تـا نـرفـتـه فـاطـمــیـه آبـرویـم را بـخــر           فکر کن که مادرت گفته وساطت می‌کنم

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : محمد سهرابی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مخمس

امروز که جز عشق تو پندار ندارم            جز جان به قدوم تو سـزاوار ندارم
اى دلـبـر من غـیر تو دلـدار نـدارم            با غیر تو اى شیـر خـدا کـار ندارم


من فـاطـمـه‌ام واهـمـه از نار ندارم

امروز به سر چون که تو دستار ندارى            با حکم نـبى فرصت گـفـتار ندارى
لیکن تو مپـندار که یک یـار ندارى            یا اینکه غریب استى و دلدار نداری

من فـاطـمـه‌ام مـانـع گـفـتـار نـدارم

فریـاد که بردند ز من بوالحـسنم را            گم کرده‌ام امروز خـدایـا وطـنـم را
پـامـال نـمــودنـد الـهـى چـمــنـم را            وا می‌کنم امروز به نفـرین دهنم را

در راه تو از گـفتن حق عـار ندارم

خون در دلم از داغ تو اندوخته بهتر            در محفل من شمع تو افروخته بهتر
آن سینه که شد محرم تو دوخته بهتر            مویى که به کارم نخورد سوخته بهتر

من حـوصلـۀ این هـمه آزار نـدارم

چون پاى تو آید به میان مادّۀ شیرم            گردست دهد در وسط کوچه بمیرم
عالم همه فـهمید به عشق تو اسیرم            با نام تو در نـار بگـویم که مجـیرم

من خود شررم واهمه از نار ندارم

جان می‌دهـم امروز که دلدار بماند            بر صفحۀ جان نقش تو اى یار بماند
زهـراى تو بین در و دیـوار بـمـاند            قـدرى ز لبـاسم نوک مسـمـار بماند

من وحـشتى از لطمۀ مسـمار ندارم

تبـدار شده در تب و تاب تو تن من            بیـمار شده از غـم عـشقت بـدن من
بشنو تو در این لحظه على جان سخن من            اینگونه مبین سـرخ شده پیرهن من

و اللَّه کـه مـن جـامـۀ گـل‏ـدار نـدارم

اکنون که عدو دست یداللهى توبست            اینگونه مپندار که زهراى تو بنشست
بر معجر خود گر بنهد فاطمه‌ات دست            از جاى درآرد به خدا هر چه ستون است

صد حیف که من رخصت پیکار ندارم

رفتند بنى هاشم و درد است به سینه            تکـذیب شده فـاطمه از فـرقـۀ کـینه
حیدر شده محزون چو من زار و حزینه            امّـیـد مـدد در هـمـۀ شـهـر مـدیـنــه

جز حمزه و جز جعـفر طیار ندارم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن حضرت زهرا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ کلمه نعره زدن به هیچ وجه شایسته حضرت نیست

در راه تو از نعره زدن عـار ندارم

وصایای حضرت زهرا سلام الله علیها به امیرالمؤمنین

شاعر : اسماعیل روستایی نوع شعر : وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : غزل

خـلاصه استجـابت شد دعـایـم            روم امـشـب بـه دیـدار خـدایـم

بگو همسایه‌ها راحت بخـوابند            که دیگـر در نـمی‌آیـد صـدایـم


در این ساعات آخر ای علی جان            بـرای تـو وصیـت مـی‌نـمـایـم

به فکر ازدواجت بعد من باش            جـوانی تو هـنوز ای مقـتـدایـم

برای بـدرقـه از خـانه تا قـبـر            تـو تـابـوتـی مهـیّـا کـن بـرایـم

کنار قـبر من قـرآن بخوان که            شـدیـداً عــاشـق ایـن آیـه‌هـایـم

مـبـادا دشـمـنـان مـن بـیـایـنــد            برای دفـن و تـشیـیع و عـزایم

سلامـم را رسان تا به قـیـامت            عـلـی جـان به تـمام بچـه‌هـایم

حـلالـم کن که تـنهـایت نهـادم            حـلالـم کـن برای گـریـه‌هـایـم

خـدا حـافـظ امـیـرالـمـومـنـیـنم            که دیگـر مـی‌روم نـزد خـدایم

: امتیاز